شهادت عروج روح است به اقصای دوردست آرامش و رسیدن به آرامشگاه ایده آل یعنی رضای حقتعالی شهادت برترین درجة کمال و شکوهمندانه ترین مرگی است که هر مجاهد راه حقی آنرا آگاهانه و با افتخار بر می گزیند و به زندگی و مرگ پس از مرگ بهترین معنی و زیبائی و جلال را می بخشاید . برخی از آیات قرآن که به مقام والای شهید و شهادت اشاره دارند، عبارتند از: ١. بر خورداری از رحمت الهی و اخذ جایگاه کمال: "و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خیر مما یجمعون"1 اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (غم مدارید ، که به رحمت ایزدی پیوسته و به کمال ایده آل دست یافته) و بسوی خدا محشور (وخداگونه) خواهید شد . هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند". ٣. خوشحالی آنها از نعمتهای فراوانی که خداوند به آنها بخشیده است: "فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَـئـَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ"٣ آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است، خوشحالند و به خاطر کسانی که (مجاهدانی که) بعد از آنها، به آنان ملحق نشدند (نیز) خوشوقتند". ۴. خوشحالی آنها نه تنها نعمت است; بلکه از فضل او است که تکرار نعمت است: "یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ"4 و (نیز) از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان خوشحال و مسرور میشوند). ۵. خوشحالی آنان از اینکه میبینند که خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند: "وَأَنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ"5 و (میبینند که) خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند (نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدانی که شهید شدند). ۶. حیات جاویدانِ شهیدان: "وَلاَ تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتُ بَلْ أَحْیَآءٌ وَ لَـَکِن لآ تَشْعُرُونَ"6 و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده مگویید; بلکه آنها زندگانند، ولی شما نمیفهمید". ٧. زحمات شهیدان راه خدا از بین نمیرود و مورد هدایت خداوند هستند و بهشت جاویدان، به آنها عطا میفرماید: "وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ..."7 و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمیکند، به زودی آنها را هدایت میکند و کار آنها را اصلاح میکند، و آنها را در بهشت (جاویدانش) که اوصاف آن را برای آنان بازگو کرده است، وارد میکند." ٨. شهیدان دارای ایمان راستین هستند و نسبت به پیمان و تعهد خود با خداوند، وفادارند; "مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَـَهَدُواْ اللَّهَ..."8 در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادهاند; بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند. (ر.ک: تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 517 و ج 21، ص 405 ـ 407 و ج 23، ص 355، دارالکتب الاسلامیة.)
اساسا شهید واژه ایست که به معنای حاضر ، ناظر ، گواه ، امین در شهادت ، خبر دهندة راستین ، آنکه از علم او چیزی فوت نشود ، آگاه، محسوس و مشهود ، کسیکه همة چشم ها باوست ، نمونه و الگو از آن یاد می شود.
٢. بهرهمند شدن از حیات معنوی و روزیهای معنوی: "وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتَا بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ"٢
(زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند) که نه ترسی بر آنها است و نه غمی خواهند داشت.
شهادت مرگي است، انتخاب شده، مرگي كه انسان به سوي آن ميرود نه آنكه به سوي انسان بيايد و اهميت و ارزش شهيد و شهادت نيز از همين جا سرچشمه ميگيرد.
اگر چه گفته ميشود شيعه اگر در بستر هم بميرد، شهيد است، اما شهادت درجاتي دارد كه عاليترينش جهاد در راه خداست.
ماده اصلي «شهادت» معني حضور را ميرساند، از اين رو شهادت و گواهي در كارها و اعمال نيز به همين ملاحظه از اين ماده مشتق گرديده است؛ ولي شهيد در چه صحنهاي حضور دارد؟ آيا هنگامي كه ميخواهد اين دنيا را ترك گويد شاهد و ناظر فرشتگان است؟ آيا شاهد و ناظر نعمتهايي است كه خداوند به او عنايت ميكند و او از همان آغاز مرگ آنها را مشاهده مينمايد؟ - چنانچه در روايات متعددي آمده است – آيا حضورش در پيشگاه خداست كه هرگز فناپذيرو نابودشدني نيست؟ و يا …
باري، هر معنايي كه داشته باشد، اين مفهوم را ميرساند كه شهيد مرگ ويژهاي دارد، سواي مرگهاي ديگر.
نخستين بار كلمه «شهيد» را پيامبر اكرم(ص) بر افرادي كه در راه خدا كشته ميشوند اطلاق كرده است. در روايتي ميخوانيم كه آن حضرت به يارانش فرمود:
جراحكم في سبيل الله و من قتل منكم فانه شهيد:
جراحاتي كه بر شما وارد ميشود در راه خداست و هر كس از شما كشته شود، شهيد است.
ارزش شهادت
در دنياي پرفتنه امروز كه عصر انفجار اطلاعات لقب گرفته است و در زمانهاي كه مرزهاي جغرافيايي، معنا و مفهوم پيشين خود را در ساختار جديدي از معرفت و تحول مبنايي در حيات بشري، رفته رفته از دست ميدهند و اقتدار ملي هر كشور در بعد فرهنگي آن جلوه و ظهور مييابد، پاسداري از ارزشهاي فرهنگي، رويكردي واقعبينانه و استراتژيك خواهد بود. چنين است كه هر ندايي از رهايي و هر پرچمي از آزادگي در گستره گيتي، مورد هجوم توفانهاي زهرآگين اتحاديه جهاني زر و زور و تزوير قرار ميگيرد.
در اين ميان، رسالت همه آناني كه به عدالت، آزادي و رهايي ميانديشند و به آرمان بزرگ پيامبران ايمان دارند، آن است كه از فرهنگ ايستادگي و وارستگي در اين تهاجم بيحساب با هر وسيله ممكن صيانت و پاسداري كنند.
درخشانترين و فروزانترين ستاره آسمان فرهنگ رهايي، مشعل پرفروغ فرهنگ شهادت است.
تكريم و تعظيم شهيدان، تلاشي مقدس است در برافراشتن پرچمهاي سرخ استقلال و آزادي بشريت، از يوغ ذلت و اسارت و گام بلندي است در راستاي احياي ارزشهاي مكتب توحيد و عدالت؛ زيرا كه، «شهادت، مرگ در راه ارزشهاست» و هر شهيد، مشعلي است كه در بلنداي عزت و سرافرازي يك ملت، جاودانه ميدرخشد.
«شهيد، زيباترين زخم بر پيكر هستي و «شهادت» زيباترين غزلي است كه از لبهاي سرخ حقيقت ميتراود. شهادت بيداري را معنا ميكند و بينايي را شفاف ميسازد.
شهادت مشعلي است كه خداوند در جان برگزيدگانش برميافروزد، تا تاريكي از شانههاي زندگي بگريزد.
شهيد چشمه آتشي است كه خرمن ظلم را ميسوزاند و آب رواني است كه بر كوير تشنه عدالت جاري ميشود. هر شهيد سپيدهاي است كه در افق آسمانها طلوع ميكند و پيامآور صبح ميشود. شهادت شهيد به طور يقين بسيار پرارزشتر و مؤثرتر از حيات اوست. «شاهد» از اوصاف خداوند است و زماني كه كسي به آن درجه از خلوص برسد كه به مقام شهادت نايل آيد او مخلوقي است ملحق شده به خالق و عادي است و از «ونفخت فيه من روحي».
شهادت نه يك مردن، كه يك انتخاب است: «ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله. اموات بل احياء و لكن لا تشعرون».(1)
هر كسي را كه در راه خدا كشته و شهيد شد، مرده نپنداريد؛ بلكه او زنده جاويد است وليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت.
شهيد همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حيات جاري در سطح طبيعت به حيات پشت پرده آن ميباشد.
در قرآن كريم، حدود ده آيه به صورت صريح درباره كساني كه در راه خدا كشته شده باشند، وجود دارد. از جمله مسايلي كه در اين آيات به آن اشاره شده است عبارت است از: زنده بودن شهيد، رزق شهيد، آمرزش گناهان شهيد، ضايع نشدن عمل شهيد، مسرت و خوشحالي شهيد، وارد شدن در رحمت الهي و رستگاري شهيد.
شهيد و شهادت در روايات
از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده است كه فرمود:
ما من قطره احب الي الله عزوجل من قطره دم في سبيل الله:
هيچ قطرهاي در پيشگاه خداوند محبوبتر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود نيست.
فوق كل ذي بر بر حتي يقتل في سبيل الله فاذا قتل في سبيل الله فليس فوقه بر.
بالاتر از هر فرد نيكوكاري، نيكوكار ديگري وجود دارد كه در راه خدا كشته شود و آنگاه كه در راه خدا كشته شد بالاتر از او نيكوكاري وجود ندارد.
حديثي از پيامبر(ص) رسيده است كه فرمود:
شهيد داراي هفت خصلت است:
1. نخستين قطره خونش كه بر زمين ريزد تمام گناهانش آمرزيده ميشود.
2. سرش در دامن همسران بهشتي يعني حورالعين قرار ميگيرد و آنان غبار از چهرهاش ميزدايند و ميگويند درود بر تو و او نيز همين پاسخ را به آنها ميدهد.
3. از لباسهاي بهشتي بر او ميپوشانند.
4. خادمان بهشت بيدرنگ عطرهاي مخصوص بهشتي براي او حاضر ميسازند تا هر كدام را بخواهد، بگيرد و استفاده كند.
5. او هنگام جان دادن منزل خويش را در بهشت مشاهده ميكند.
6. به روح(3) او گفته ميشود در بهشت هر جا كه ميخواهد استراحت كند.
7. به وجه الله نظر ميكند و اين آسايش و راحتي خاص براي انبياء و شهداست.
مقام شهدا آنچنان بالاست كه در قيامت در بعضي مقامات همرديف و انبياء ميباشند. چرا كه پيغمبر(ص) ميفرمايد: ثلاثه يشفعون الي الله يوم القيمه فيشفعهم:
الانبيا ثم العلماء ثم الشهداء.
سه گروهند كه در قيامت شفاعتشان پذيرفته ميشود: انبياء، علماء و سپس شهدا. بايد توجه داشت كه شهادت مقام هر كسي كه كشته ميشود نيست؛ بلكه كسي شهيد است كه ايمان به خداوند داشته باشد، در جهاد شركت جويد و به خاطر خدا بجنگد و اگر كسي اين شرايط را نداشته باشد، كشته شدنش در هر كجا كه باشد شهادت محسوب نميشود؛ زيرا در حديثي از پيامبر(ص) آمده است: كسي در ميدان نبرد كشته ميشود و در پيشگاه خداوند عرض ميكند: من در راه تو كشته شدهام، پاسخ ميرسد: دروغ ميگويي؛ زيرا تو جنگيدي و ارادهات اين بود كه بگويند فلاني شجاع است و اين معني هم درباره تو گفته شد. چرا كه خداوند ميفرمايد: انما يتقبل الله من المتقين: خداوند عمل را از متقين ميپذيرد.
بايد توجه داشت كه شرايط غسل و كفن و دفن شهيد نيز از ساير كساني كه جهان را بدرود گفتهاند، ممتاز است: شهيد را با همان لباسهايي كه بر تن دارد و بدون غسل يعني همانگونه كه بدنش به خون آغشته است، دفن ميكنند، تنها چيزي كه در مراسم دفن شهيد با سايرين مشترك است، نماز است، يعني شهيد همانگونه كه كشته شده فقط نماز ميت بر او خوانده و دفن ميشود.
سلام و زيارت كردن شهدا
در حديثي از پيامبر(ص) نقل شده است كه رسول اكرم(ص) در روز احد بالاي سر «مصعب بن عمير» ايستاد و براي او دعا كرد و سپس گفت:
رسول خدا گواهي ميدهد كه شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قيامت هستند. بياييد وايشان را زيارت كنيد، بر اينان سلام كنيد كه سوگند به آنكه جانم در دست اوست، هيچ كس نباشد كه بر آنها سلام كند، الا اينكه جوابش را ميدهند و آنها از ميوههاي بهشتي و هداياي آن روزي داده ميشوند. (4)
اين حديث بر زنده بودن شهدا و بر رزق و لزوم زيارت آنان دلالت دارد. و در قرآن كريم نيز آمده است: (5)
آنانكه در راه رضاي خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دين خدا كشته شدند و يا مرگشان فرا رسيد، البته خداوند، رزق و روزي نيكويي در بهشت ابد نصيبشان ميگرداند و همانا خداوند بهترين روزيدهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلي عنايت كند كه بسيار به آن راضي و خشنود باشند.
در اين آيات پس از اينكه از رزق و روزي شهدا با نام رزق نيكو ياد ميكند جايگاه آنان را در بهشت معرفي و آن را مقام رضوان و رفيع ميداند. حقيقت رزق شهدا در جهان ديگر بر ما پوشيده است؛ ليكن ميدانيم كه رزق آنها از جانب خداست.
پاداش عمل شهيد
خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضايع نشدن عمل شهيد در قرآن اشاره فرموده است، از جمله: (6) كساني كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضايع نگرداند و آنان را به سعادت هدايت كند و امورشان را اصلاح نمايد و به بهشتي كه از پيش مقامات آن را به آنها شناسانده است واردشان ميسازد.
و جالب است كه خداوند در آيه «4» همين سوره ميفرمايد: اگر خدا ميخواست، از كفار انتقام ميكشيد و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاك ميكرد، پس براي آزمايش خلق نسبت به يكديگر است.
و در سوره نسا و آيه «74» ميفرمايد: كسي كه در راه خدا جهاد كند و در راه خدا شهيد گردد يا پيروز شود، پاداش بزرگي به او عطا خواهيم كرد.
و خداوند در آيه «82» سوره توبه ميفرمايد: بگو آيا درباره ما جز يكي از دو نيكي را انتظار داريد؟ يا به شهادت ميرسيم و يا پيروز ميشويم. در هر حال خداوند خون شهيد را تضمين كرده و آن را هدر نميداند.
در زمان پيامبر(ص) نيز منافقين ميگفتند: اگر مؤمنين نزد ما بودند و به جنگ نميرفتند، نميمردند و كشته نميشدند و خدا در جواب آنها فرمود كه اين آرزوهاي باطل را حسرت بر دل آنها خواهد كرد و خداست كه زنده ميكند و يا ميميراند در هر وقت كه بخواهد.(7) در هر حال خداوند خون شهيدان را پاداش نيكو كه همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.
پاورقي:
1. البقره / 154
2. آل عمران / 195
3. روح در يك جسم بسيار لطيف قرار ميگيرد كه فضولات ندارد و دفع فضولات به صورت عرقي خوشبوست.
4. كشف الاسرار، ج 1، ص 417
5. حج / 58 و 59
6. محمد / 6 – 4
رحيمي، محمدرضا، حديث ماندگار 1 گزيدهاي از وصاياي شهداي استان تهران، نشرشاهد، تهران – 1376
با سلام سال نو را به همه ی هموطنانم در جای جای ایران اسلامی تبریک می گویم
وبرای شما مردم ایران سالی سرشار از موفقیت آرزو دارم.
از طرف اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی
مهربان خدای خوب من
به خاطر آرامشی که ارزانیم داشتی از تو ممنونم
به خاطر رفع همه دغدغه ها و امنیتم از تو ممنونم
به خاطر جسم سالم و نشاط و شادابیم از تو ممنونم
به خاطر نیت پاک و قلب مهربانم از تو ممنونم
به خاطر آگاهی و دانائیم از تو ممنونم
به خاطر گذشت و بخششم از تو ممنونم
مهربان خدای خوب من
به خاطر امیدواری به لطف بی پایانت از تو ممنونم
به خاطر رزق و روزی حلال و فراوانم از تو ممنونم
به خاطر همنشینی با خوبانت از تو ممنونم
به خاطر خانواده خوبم از تو ممنونم
به خاطر توفیق بندگی ام از تو ممنونم
به خاطر زندگی جدیدم از تو ممنونم
به خاطر میل به تحول و تولد دوباره ام از تو ممنونم
به خاطر وجود شکرگذار و سپاسگذارم از تو ممنونم
ای خالق دلسوز و مهربانم
از تو برای همه آرامش الهی می طلبم
برای همه سلامت و تندرستی می طلبم
برای همه دلی شاد و قلبی مهربان می طلبم
برای همه گشایش امور می طلبم
برای همه توفیق هدایت الهی می طلبم
و برای همه معنویت روز افزون می طلبم
خدای قادر من هم اکنون به لطف بی کرانت همه چیز و همه کس توانگرم
میسازد و باور دارم قدرت بی پایان تو و دست مهر و یاریت
به همراه لطف سرشارت از بهترین و رضایت بخشترین راه ها
در همه مسائل زندگی به یاری ام می شتابد
پس آسوده خاطر اداره عالی همه امورم و گشایش همه مسائلم را
به اراده قدرتمند تو می سپارم
بارالها به تو قول میدهیم و بر سر این تعهد میمانیم که هر روزمان
به لطف و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد
و نه برداشت منفی کنیم و نه کلام منفی بر زبان بیاوریم و نه ناسپاسیت کنی
اکثر ما تلاش میکنیم که یک یا دو کار را خیلی خوب یاد بگیریم—چیزهایی که به کار مربوط میشوند یا یک یا دو سرگرمی و کار تفریحی. اما بااینکه خیلی مهم است درمورد چیزهایی که برایمان مهم هستند اطلاعات عمیق و کامل به دست آوریم، به همان اندازه مهم است که درک کلی خود از دنیا را هم بالا ببریم.
خیلی افراد تصور میکنند که یادگیری فقط به خاطر نفس یادگیری برای بچههای مدرسهای است. چیزهایی که در زندگی آنها تاثیر مستقیم نداشته باشند به نظرشان پیش پا افتاده میرسد. آنها تصور میکنند که برای یاد گرفتن این مطالب وقت نیست و کارهای مهمتری برای انجام دادن دارند.
اما دلایل زیادی وجود دارد که ثابت میکند یاد گرفتن یک مطلب جدید در روز بسیار مفید است اما بهترین دلیل آن هیچ ارتباطی با عملی بودن آن مطالب ندارد—ما موجوداتی علمآموز هستیم و یادگیری بخشی از انسان بودن ما است و زندگیمان را ارزشمند میکند. در زیر به فواید دیگر آن اشاره میکنیم:
• یادگیری موضوعات مختلف دیدگاه ما را در زمینههای تخصصی روزانه تقویت میکند.
• یادگیری به ما کمک می کند با موقعیتهای جدید راحتتر و آمادهتر خودمان را تطبیق دهیم.
• داشتن دانش گسترده در موضوعات مختلف با کمک به ما برای خلاقانه اندیشیدن و فراهم کردن الگو، ابتکار و نوآوری را در ما تقویت میکند.
• یادگیری شخصیت ما را عمیقتر میکند و باعث میشود در نظر اطرافیانمان الهامبخشتر باشیم.
• یادگیری اعتمادبهنفس ما را افزایش میدهد.
• یادگیری درکی از فرایندهای تاریخی، اجتماعی و طبیعی در اختیار ما قرار می دهد که موجب تاثیر گذاردن بر زندگیهای ما میشود.
• یادگیری زندگی ما را ارزشمندتر میکند.
آیا آرزو دارید وقتی دوستانتان از شما میپرسند، "امروز چه یاد گرفتی؟" پاسخی به جز "هیچ چیز" برای آنها داشته باشید؟ در این مقاله ایدههایی برایتان آوردهایم که کمکتان میکند هر روز یک چیز تازه یاد بگیرید.
مراحل
1. از اینترنت استفاده کنید. از موتورهای جستجو (مثل گوگل، یاهو و MSN) استفاده کرده و چیزی که همیشه دوست داشتید درمورد آن اطلاعات داشته باشید را در آن تایپ کنید. میتواند هر چیزی باشد، از تاریخچه یک بازی تا فرایند بستهبندی خوراکی موردعلاقهتان.
2. یک کتاب مثل لغتنامه یا دایرهالمعارف بردارید. یک صفحه را به طور تصادفی باز کنید و اولین کلمه یا مقالهای که میبینید را مطالعه کنید.
3. با یکی از آشنایان صحبت کنید. معلم، دوست، اقوام یا حتی والدینتان. از آنها بخواهید درمورد یکی از تجربیاتشان با شما صحبت کنند.
4. با یک غریبه حرف بزنید. وقتی بعنوان توریست به یک کشور خارجی میروید، مردم آنجا میتوانند محلهای دیدنی را به شما نشان دهند.
5. طی کلاس/سخنرانی/تمرین خوب دقت کنید. مطمئناً چیز جدیدی یاد خواهید گرفت.
6. برنامههای آموزشی تلویزیون را تماشا کنید. کانال National Geography ، Animal Planet، شبکه خبری موردعلاقهتان و از این قبیل. تلویزیون میتواند منبع اطلاعاتی بسیار خوبی باشد. فرصتهای زیادی برای یادگیری درمورد موضوعاتی که دانش ناقصی درمورد آن داشتید، از طریق آن میسر میشود.
7. مطالعه کنید. مهم نیست که چه چیزی فقط مطالعه داشته باشید. روزنامه، لیست مواد و ترکیبات روی موادغذایی، بیلبوردها و علائم و نشانههای خیابانی، مجلات و از این قبیل. خواندن روزنامه کمکتان میکند بفهمید در جهان چه اتفاقاتی میافتد. مجلات معمولاً حاوی اطلاعات مختلف درمورد موضوعات مختلف هستند.
8. از سایت WikiPedia استفاده کنید. مقالات مختلف آن درمورد موضوعات متفاوت را مطالعه کنید.
نکات
• وقت گذاشتن برای خودتان و فکر کردن و فهمیدن اینکه که هستید، راه خوبی برای یاد گرفتن چیزهای جدید است!
• هر چیزی که یاد میگیرید را جایی یادداشت کنید تا هیچوقت آن را فراموش نکنید. این اطلاعات را میتوانید در یک فایل کامپیوتری تایپ کرده و یا در یک دفترچه یادداشت کنید. باید بفهمید که کیفیت دنیای شما توانایی شما برای فرق گذاشتن است. پس متوجه تفاوتها شوید و آنها را یادداشت کنید.
• اگر تصور میکنید یاد گرفتن کار کسالتباری است، سعی کنید کتابهای مفرحتر با زمینه علمی بخوانید.
هشدارها
• هیچوقت تصور نکنید که برای یاد گرفتن پیر شدهاید. وقتی فکر کنید برای یاد گرفتن پیر هستید، خیلی زودتر پیر خواهید شد!
چیزهایی که ممکن است نیاز داشته باشید
• یک منبع اطلاعاتی
• مداد، خودکار، ماژیک شبرنگ و از این قبیل
• کاغد و دفتر
انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.
بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.
از جمله آیین های این جشن 5 روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
از بازدید کنند گان محترم درخواست می کنم در جهت هرچه بهترشدن وبلاگ نظر بگذارند.
آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مردتا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.
موفقیت:
یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.
ازدواج:
یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.
روابط:
اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.
فیلم کمدی:
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.
دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.
حمام:
یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.
خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسه می خرد.
بیرون رفتن:
وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی برای بیرون رفتن حاظر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.
گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.
آینه:
مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند -- آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان...
تلفن:
مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.
آدرس یابی:
وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم."
پذیرش اشتباه:
زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است.
فرزند:
یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.
لباس شیک پوشیدن:
یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.
شستن لباسها:
زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.
عروسی:
هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی."
اسباب بازی:
دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.
گل و گیاه:
یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.
سبیل:
بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.
اسامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.
پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.
پول:
یک مرد 2000 هزار تومان برای یک جنس 1000 تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن 1000 تومان برای یک جنس 2000 تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.
بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود.
معنای نام كشورهای جهان
ا
اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری)
اسكاتلند: سرزمین اسكات ها (لاتین)
افغانستان: سرزمین قوم افغان (فارسی)
اكوادور: خط استوا (اسپانیایی)
الجزایر: جزیره ها (عربی)
السالوادور: رهایی بخش مقدس (اسپانیایی)
امارات متحده عربی: شاهزاده نشین های یكپارچه عربی (عربی)
اندونزی: مجمع الجزایر هند (فرانسوی)
انگلیس: سرزمین پیر استعمار (ژرمنی)
اوروگوئه: شرقی
اوكراین: منطقه مرزی (اسلاوی)
ایالات متحده امریكا: از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی
ایتالیا: شاید به معنی ایزد (یونانی)
ایران: سرزمین آریایی ها٬ برگرفته از واژه «آریا» به معنی نجیب و شریف
ایرلند: سرزمین قوم ایر (انگلیسی)
ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی)
باهاما: دریای كم عمق یا ریشدارها (اسپانیایی)
بحرین: دو دریا (عربی)
برزیل: چوب قرمز
بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان (لاتین)
بلژیك: سرزمین قوم بلژ از اقوام سلتی، واژه بلژ احتمالاً معنی كیسه می داده
بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژه ای بومی به معنای آب گل آلود
بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی)
بوتان: تبتی تبار
بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا
بوركینافاسو: سرزمین مردم درستكار
بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریكای لاتین
پاراگوئه: این سوی رودخانه
پاكستان: سرزمین پاكان (فارسی دری)
پاناما: جای پر از ماهی (زبان كوئِوا)
پرتغال: بندر قوم گال از اقوام سلتی (لاتین)
پورتوریكو: بندر ثروتمند (اسپانیایی)
تاجیكستان: سرزمین تاجیك ها (فارسی دری)
تانزانیا: این نام از همامیزی تانگانیگا سرزمین دریاچه تانگا + زنگبار گرفته شده
تایلند: سرزمین قوم تای
تركمنستان: سرزمین ترك + ایمان = تركیمان = تركمان = تركمن سرزمین ترك هایی كه مسلمان شده اند (مربوط به سده های آغازین اسلام)
تركیه: سرزمین قوی ها (تركی با پسوند عربی)
جامائیكا: سرزمین بهاران
جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل می گفتند (زبان آفار)
چاد: دریاچه (زبان بورنو)
چین: سرزمین مركزی (چینی)
دانمارك: مرز قوم "دان"
دومینیكن: كشور دومینیك مقدس (اسپانیایی)
روسیه: كشور روشن ها، سپیدان
روسیه سفید / بلاروس: درخشنده روس / سفید روسی
رومانی: سرزمین رومی ها
زلاند نو: زلاند جدید (زلاند نام یكی از استان های هلند به معنای دریاست)
ژاپن: سرزمین خورشید تابان (ژاپنی)
سریلانكا: جزیره باشكوه (سنسكریت)
جزایر سلیمان: از نام حضرت سلیمان
سوئد: سرزمین قوم "سوی"
سوئیس: سرزمین مرداب
سودان: سیاهان (عربی)
سوریه: سرزمین آشور (سامی)
سیرالئون: كوه شیر
شیلی: پایان خشكی/ برف
عراق: شاید از ایراك به معنای ایران كوچك (فارسی)
عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملك خاندان خوشبختواژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد استسعود یعنی خوشبخت.
فرانسه: سرزمین قوم فرانك از اقوام سلتی
فلسطین: یكی از اسامی قدیم رود اردن
فنلاند: سرزمین قوم "فن"
فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ
قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله قرقیزی
قزاقستان: سرزمین كوچگران قزاقی
قطر: شاید به معنای بارانی (عربی)
كاستاریكا: ساحل غنی (اسپانیایی)
كانادا: دهكده زبان سرخپوستی "ایروكوئی"
كلمبیا: سرزمین كلمب (كریستف كلمب) (اسپانیایی)
كنیا: كوه سپیدی (زبان كیكویو)
كویت: دژ كوچك هندی (عربی)
گرجستان: سرزمین كشاورزان (یونانی)
لبنان: سفید (عبری)
لهستان: سرزمین قوم "له"
لیبریا: سرزمین آزادی
مجارستان: سرزمین قوم مجار (مجاری)
مراكش: مغرب
مصر: شهر، آبادی
مقدونیه: سرزمین كوه نشین ها، بلندنشین ها (یونانی)
مكزیك: اسپانیای جدید (اسپانیایی)
موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین)
میكرونزی: مجمع الجزایر كوچك فراسوی
نروژ: راه شمال
نیجر: سیاه (لاتین)
نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین)
نیكاراگوئه: دریای نیكارائو (نام مردم آن منطقه) آگوئه (اسپانیایی)
واتیكان: گرفته شده از نام تپه ای به نام واتیكان (اتروسكی)
ونزوئلا: ونیز كوچك
ویتنام: اقوام "ویت" جنوبی (ویتنامی)
ویلز: بیگانگان (ژرمنی)
هلند: سرزمین چوب آلمانی
هند: پر آب (فارسی باستان)
هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی)
یمن: خوشبخت
یونان: سرزمین قوم "یون
چه موقع اولين هواپيما، پرواز كرد؟
افسانه هاي قديمي نقل مي كنند كه بشر هميشه سعي مي كرده، به نحوي عمل پرواز را انجام دهد. براي مثال، «ايكاروس» و «دائه دالوس» از جمله كساني بودند كه سعي كردند با بال هائي كه از پر و موم ساخته بودند پرواز كنند. ولي اين آزمايش مدت صدها سال، مرگ بسياري را كه خواستند دوباره آزمايش را امتحان كنند، فراهم آورد. يعني وقتي بال هاي شكننده ساخته شده را با دست بر پشتشان مي بستند و از ارتفاعات بلندي خود را پرتاب مي كردند موجب مرگشان مي شد. بدين ترتيب كم كم بشر متوجه اين نكته شد كه انسان هرگز نمي تواند با تقليد از طرز پرواز پرندگان، در هوا به پرواز درآيد.
بنابراين يك وسيله جديدي بايد اختراع يا درست مي شد و تا آنجائي كه مي دانيم «راجر بيكن» اولين كسي بود كه پيشنهاد كرد: «ممكن است با ساختن موتوري كه يك نفر هدايت آن را بر عهده داشته باشد، به اين آرزوي ديرينه جامه عمل بپوشاند يعني عمل پرواز در هوا را انجام دهد.»!!
در قرن هفدهم، توجه بشر به پروازهاي «سبك تر از هوا» معطوف گرديد. بنابراين اولين پرواز با بالون هائي كه از هواي گرم و هيدروژن پر مي شدند انجام گرفت. گر چه يكي از معايب بزرگ بالون اين بود كه ساكنين بالون كاملاً در اختيار و دستخوش تغييرات هوا بودند و دائماً به وسيله باد اين طرف و آن طرف برده مي شدند. به اين ترتيب، بشر هنوز براي رسيدن به يك پرواز واقعي راه زيادي در پيش داشت.
اولين ماشين پرواز، سنگين تر از هوا، يك هواپيماي بي موتوري ساده بود كه در سال 1804 ساخته شد. ظرفيتش، 154 اينچ مربع بود كه روي يك ميله نصب شده بود و داراي دُمي هم در عقب بود. در سال 1848، «جان استرينگ فلو»، اولين كسي بود كه هواپيماي يك باله را که به وسيله نيروي بخار به حركت در مي آمد، ساخت. طول اين هواپيما سي پا بود. پس از اين كه آزاد مي شد، به تدريج بالا مي رفت و با يك وسيله ساده اي هم كه روي آن نصب كرده بودند مي توانستند صعود آن را متوقف كرده و فرود ايند.
روسها ادعا مي كنند كه يك نفر روسي به نام الكساندر موژائيسكي، در سال 1882 اولين كسي بوده كه با يك هواپيماي بخاري، پرواز كرده است. در 1896 دكتر «ساموئل پيريونت لنگلي» توانست يك پرواز موفقيت آميز انجام دهد. بدين معني كه توانست 3250 پا با سرعت 25 ميل در ساعت پرواز كند. بال هواپيماي او، 16 پا طول داشت.
در 17 دسامبر 1903، «اوريل رايت» شروع به ساختن يك موتور براي هواپيماي خود كرد يعني با قدرت خود هواپيما را به هوا برد. البته اين يك پرواز با استاندارد امروزي نبود و فقط 120 پا با سرعت 31 ميل در هر ساعت، ارتفاع مي گرفت. ولي همين هم كافي بود كه آوريل و برادرش ويلبر را مصمم سازد كه براي اولين بار هواپيمائي ساخته و پرواز دهند و پرواز آن به وسيله نيروي بخار نباشد، بلكه با قدرت خود هواپيما، به پرواز در آيد.
بالاخره معروفست كه يك نفر به نام « پرستون واتسون» پرواز موفقيت آميزي را در سال 1902 با يك هواپيماي دو باله اي كه موتور در آن كار گذاشته بودند، انجام داد. ولي اين ادعا تا به حال رسماً تأييد نگرديده است.
و.....